یکشنبه , آذر ۱۸ ۱۴۰۳

ماجرای یک انگشترخاص

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

فلسطین جنوبی را تا آخر آخر می‌آید پایین و چندمتر یا شاید هم چند سانتی‌متر مانده به ورودی محوطه دفتر رهبری، می‌زند روی ترمز. صف ورود طولانی شده و زیر نگاه کسانی که منتظر ورود به حسینیه‌اند از تاکسی پیاده می‌شوم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: کپی کردن مطالب غیر قانونی است