چهارشنبه , آذر ۲۸ ۱۴۰۳

شهادت زیر باران

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

بتول هنوز قالی نجف‌آبادی‌اش به دار بود.دیگر درست نمی‌توانست میله‌های دار قالی را بگیرد و برود بالا. ابر روز سیزده‌بدر سال۴۰، آسمان شهر نجف‌آباد را پوشانده بود. سرمای زمستان هنوز بین کاهگل‌های دیوار خانه بتول جا داشت. بتول قابلمه آش برگ را روی آتش هیزم باقیمانده از زمستان هم‌زد. زیر لب «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء» می‌خواند.دلش یک پسر کاکل‌زری می‌خواست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: کپی کردن مطالب غیر قانونی است