پنج شنبه , آذر ۱۵ ۱۴۰۳
خانه / تازه های تلویزیون، سینما و تئاتر / خوشبخت بودم که شهید همسایه‌ام بود

خوشبخت بودم که شهید همسایه‌ام بود

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

آشنایی من با شهید احمد یوسفی به قبل از دوران دفاع مقدس برمی‌گردد؛ در جریان حوادثی که پیش از جنگ تحمیلی در کردستان رخ می‌داد و کومله و حزب دموکرات کردستان تا مرز زنجان، آذربایجان غربی و کرمانشاه نفوذ کردند، شرایطی پیش آمد که تصمیم گرفتم پس از پیام حضرت امام (ره) به دفاع بپردازم. آن زمان من در یک خیاطی در تهران مشغول به کار بودم و امام خمینی (ره) پیامی مبنی بر آزادی شهرهای کشور از تصرف مزدوران خارجی و کومله صادر کردند. با شنیدن این پیام به زنجان رفتم و به سپاه مراجعه کردم. دبیرستان دخترانه‌ای محل استقرار سپاه شده بود و من هم مانند سایرین وارد جمع شدم تا ببینم چه کاری از دستم برمی‌آید. در آن جمع همه لباس رزم و سپاهی به تن داشتند و من با کت‌وشلوار بودم! شهید یوسفی در دوران پهلوی سربازی رفته بود و ما که سربازی نرفته بودیم از مسائل نظامی سر درنمی‌آوردیم. شهید یوسفی و نیروهایش افراد را تقسیم کردند و در آن بین فقط من باقی مانده بودم که با کت‌وشلوار وسط حیاط مدرسه نشسته بودم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: کپی کردن مطالب غیر قانونی است