برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
افق روشن خورشید کمکم پدیدار میشود، اینجا تهران بامداد آدینه سی و یکمین روز فروردین است، چشمهایم گیج خواب و دستهایم گرفتار کلمهها روی صفحه کلید. حالا شروع به نوشتن میکنم و نوشتهام را با نقل قولی ازیک فرمانده قوت میبخشم؛ «در طول سالهای مبارزهام آموختهام که خداوند دشمنانش را آرام و بیصدا زبون میکند، حماقت و بیآبروییشان عجیب نیست؟»