برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
قرار گفت و گوی ما با شقایق دهقان افتاد به یک صبح پاییزی در محوطه باغ انجمن خوشنویسان. باران تازه قطع شده بود و آسمان تهران به طرز بی سابقه ای آبی بود. در حالی که هوا به شدت دو نفره بود، ما پنج نفره بودیم. دو خواهر شقایق دهقان که او را همراهی می کردند، دقیقا به اندازه خود او چهره صمیمی و بی شیله و پیله ای داشتند. هوا بس ناجوانمردانه سرد بود، اما ما گفت و گوی گرمی داشتیم.
وای چی عکسی گذاشتی چقدر خوشگل و نازه