برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
بیست و یکی دو ساله بودم که اولین شگفتیام از شرکت در مراسم تشییع پیکر یک شهید، رقم خورد. خودم را بهسختی به بزرگراه شهید دوران و پادگان امام حسن علیه السلام رسانده بودم. جمعیت قابل توجهی در حیاط پادگان و روی موکتهای کرمرنگ نشسته بودند. صدای مداح، تمام فضا را پر کرده بود. ظاهرآنجا مثل بسیاری از مراسمهایی بود که تا آن روز دیده بودم اما یک چیز با بقیه فرق داشت.