«مهروز ناصر شریف» نقش نیما، تک پسر خانواده امیری در سریال «راه طولانی» را بازی میکند. راه طولانی اولین تجربه بازیگری او در یک سریال است. او بیشتر در تئاتر تجربه بازیگری دارد و در بسیاری از کارهای تلویزیونی دستیار کارگردان بوده است. آنچه میخوانید حاصل گپ و گفتی کوتاه با این بازیگر است…
بیوگرافی : مهروز ناصر شریف متولد ۱۳۶۳ و اصالتا اهل شهر لنگرود شمال و مجرد می باشد.
چطور وارد تلویزیون و حرفه بازیگری شدید؟
من دیپلم طراحی صحنه و لباس را از هنرستان صدا و سیما گرفتهام. بعد از آن در دانشگاه آزاد و رشته بازیگری قبول شدم و درسم را در همانجا خواندم. در سال ۸۴ به عنوان مجری بازیگر در قسمت «کبوتر دات کام» برنامه نیمرخ در ۶۵ قسمت حضور داشتم.
کار تئاتر هم میکردید؟
اصلا بازیگری را از تئاتر شروع کردم. سال ۸۷ کار تئاتر کودک میکردم و بعد از آن وارد مجموعه تئاتر شهر شدم و با هما روستا همکاریهایی داشتم. آخرین کاری که برای جشنواره فجر انجام دادم، نمایش باغ آلبالو به کارگردانی حسن معجونی بود.
چه شد که برای بازی در سریال راه طولانی انتخاب شدید؟
ابتدا قرار بود هومن سیدی نقش نیما را در این سریال بازی کند اما به دلیل اینکه این بازیگر همان زمان سریال «سی امین روز» به کارگردانی جواد افشار را برای پخش از شبکه دو داشت، مدیران شبکه با حضور او در سریال «راه طولانی» موافقت نکردند و قرارداد سیدی لغو شد. در آن زمان من به عنوان دستیار کارگردان در این مجموعه حضور داشتم و از نزدیک فشاری را که به عوامل تولید تحمیل میشد، شاهد بودم. ما مجبور بودیم سکانسهایی را که نیما در آن حضور نداشت تصویربرداری کنیم. ایشان میخواستند حتما این نقش را یک بازیگر مطرح و شناخته شده بازی کند تا اینکه به اصرار گروه تولید و لطف آقای کریمی این اتفاق افتاد و من به عنوان بازیگر نقش نیما انتخاب شدم.
جذابترین ویژگی سریال راه طولانی از نظر شما چیست؟
مهمترین جذابیت این سریال، قصه آن است که در زندگی روزمره رخ میدهد و ممکن است همه مخاطبان قسمتی از آن را در زندگی خود تجربه کرده باشند و به نوعی به مسائل و دغدغههای روز خانوادههای ایرانی اشاره میکند.
پشت صحنه این سریال را چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مهمترین و جذابترین نکات پشت صحنه سریال راه طولانی، وجود عوامل حرفهای و با تجربه بود. از طراح گریم و لباس و تصویربرداری گرفته تا منشی صحنه و… همه حرفهای بودند. همچنین فضای صمیمی که در پشت صحنه ایجاد شده بود، تلخی قصه را برای ما کمرنگتر میکرد. ما حتی در حین بازی و قبل از ضبط هر سکانس برای بهتر شدن دیالوگها چیزهایی به آن اضافه میکردیم و در مورد آن نظر میدادیم و بهترین نظرات به اتفاق جمع پذیرفته میشد.
روابط بازیگران این سریال با هم به چه صورت بود؟
رابطه بین خانواده امیری و دوستان نزدیکشان و هنرپیشگان اصلی سریال بسیار دوستانه و صمیمانه بود. ما سعی میکردیم با ایجاد یک فضای صمیمانه بتوانیم در ابراز احساسات نسبت به همدیگر در سریال و واقعیتر کردن نقشهایمان نسبت به همدیگر بهتر عمل کنیم. من واقعا احساس میکردم برادر بهاره و سمانه هستم.
تجربه بازی با رضا کیانیان چطور بود؟ آیا این موضوع باعث نشده بود در حین ایفای نقش، اعتماد به نفستان پایین بیاید؟
خیر. بازی در مقابل بازیگران باتجربه این امکان را به ما میداد که بدانیم بازیگر مقابل ما آنقدر کامل هست که هیچ مشکلی به وجود نیاید. به همین دلیل تمام تلاشمان را میکردیم که بدون اضطراب و ادا و اصول بهترین بازیمان را جلوی دوربین انجام دهیم. همچنین کمکهای کیانیان و راهنماییهای ایشان برای همه بازیگران از جمله من بسیار سازنده بود.
آیا این نکته باعث دلخوری شما نمیشد؟
به هیچوجه. آقای کیانیان آنقدر فضای صمیمی و به دور از ریایی را بین ما و خودشان ایجاد کرده بود که ما اگر اشتباه هم میکردیم بدون هیچ ترسی اشتباه خود را میپذیرفتیم. کمکهای ایشان اعتماد به نفس ما را برای ایفای نقشمان بالا برد. به نظر من بازی در کنار رضا کیانیان برای من مثل یک کارگاه آموزشی بود.
شخصیت نیما را چطور ارزیابی میکنید؟
نیما دچار شرایطی شده که بسیاری از جوانان ما در حال حاضر به آن مبتلا هستند. بسیاری از جوانان تحصیلات دارند، اما بیکار هستند و کسی از آنها حمایت نمیکند. باید به نیمای قصه حق بدهیم که پدر یا ارگان و موسسهای را حام
ی خود بداند و از او توقع حمایت همهجانبه داشته باشد.
یعنی شما پرتوقعی نیما را تایید میکنید؟
او پرتوقع نیست. او حق دارد که از پدر خود بخواهد که دنبال سرمایهای برای زندگیاش باشد. هر فردی برای این که وارد اجتماع شود، نیاز به سرمایه و حمایت مالی و معنوی دارد.
اما به چه قیمت؟ به قیمت تحتفشار قرار دادن پدر و درک نکردن شرایط مالی او؟
نه. مسبب اصلی این اتفاق پدر است. او برای وام گرفتن و پول درآوردن راه بدی را انتخاب کرد. به هر حال هر کسی در زندگی باید برای پیشرفت خطرپذیر هم باشد. اما باید این کار را کنترل شده انجام دهد.
ولی خود نیما که کنترل شده عمل نکرد. او میخواست کشور را به خاطر وجود یک مشکل کوچک ترک کند؟
اتفاقا اگر پدر میگذاشت که او کشور را ترک کند، شاید به او این فرصت را میداد که خودش زندگی و سختیهایش را تجربه کند و برگردد. شاید وقتی برمیگشت با دستی پر میآمد.
اما شما اگر جای نیما بودید، همان رفتارها را داشتید؟
بله. ببینید زندگی من به نوعی به زندگی نیما شباهت دارد. پدر من هم در نوجوانی من ورشکسته شد و ما تحت فشارهای اقتصادی قرار گرفتیم اما هم من و هم پدر من توقع زیادی از هم نداشتیم. پدر من حتی شهریه هنرستان من را هم نمیداد و به همین خاطر محبور شدم که روی پای خودم بایستم.
برچسبها: مهروز ناصر شریف, بیوگرافی مهروز ناصر شریف, عکس مهروز ناصر شریف
سلا وب خیلی خوبی داری اگه دوست داشتی منو با نام وب سایت مهرداد صدیقیا بلینک