برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
مردی با صدایی بلند، سبیل و مویی انبوه و جوگندمی، چشمانی ریز که گاه مشکوکانه در تو خیره میشد و گاه برق شادی میزد و پالتویی کارکرده. این تصویری است که از محمود گلابدرهای در یاد دارم، البته این را هم اضافه کنم که همیشه بهدنبال فرصتی بود تا هر بحثی را بچرخاند به سمت جلال و از او بگوید که هم معلمش بود و هم مرادش.