یکشنبه , خرداد ۱۱ ۱۴۰۴

عاشقی به وقت شلمچه

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

نصرت‌خانم آب حوض را بیرون ریخت. صاف وسط حوض ایستاد. آب از سر و رویش می‌چکید. خنکی روز بیست ودوم اسفند سال ۳۷ هنوز رو به سرمای یزد بود. کمرش به‌درد آمده بود. از حوض بیرون آمد. پیراهن گلدار، خیس خیس بود. سلانه‌سلانه تا طاقچه کنار حیاط رفت. نفس تو سینه‌اش گره خورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: کپی کردن مطالب غیر قانونی است