بین این همه گرفتاری، هنوز خیلیها هستند که هلاک خنده بچهها هستند. همان که اسم عامیانهاش میشود «غنج رفتن»؛ اما اگر احیانا جزو جماعت «غنجزن» باشی و عیبی در وجودت باشد و تن رنجورت تحمل جنین را نداشته باشد چی؟ اگر بدتر، این عیب فیزیولوژیات از طرف دیگران پذیرفته نشود؛ اگر شوهر یا همسری باشد که بچه خودش را بخواهد؟ این سؤال و نکاتی مثل این، دستمایه داستانها، سناریوها و فیلمهای بسیاری بوده؛ چه در جامعه ایرانی، بحث نازایی همچنان عاملی برای تلخیها و جداییهاست؛ اگرچه حالا پزشکان ادعا میکنند با پیشرفت علم، نازایی دیگر یک مشکل قابلدرمان است…
سریال «خداحافظ بچه» در همین فضا شکل گرفته است. زوج جوانی که اتفاقا برای بچه دار شدن – به دلایل خانوادگی- تعجیل دارند ، با این اخطار پزشکان مواجه شدهاند که هر اقدامی برای بارداری برای زندگی آنها مشکلات بزرگی را به ارمغان میآورد و همین مشکل است که این دو را ترغیب میکند برای بچهدار شدن دست به کارهای عجیب بزنند.
مهراوه شریفینیا و شهرام حقیقتدوست، چهرههای اول سریالی هستند که حالا در صدر نظرسنجیهاست. دو بازیگر شناخته شده با سیاههای از کارهای خوب و متوسط و شاید ضعیف که این بار در نقش زوج ساده و بانمک این سریال مورد توجه قرار گرفتهاند. گفت و گو با آنها در یکی از شبهای پررفت و آمد ساخت سریال در حیاط خانهای انجام شد که عوامل یادشان نمیرفت هر لحظه به ما تذکر بدهند که … هیس!
حقیقت دوست و شریفینیا،در این مصاحبه که سریع و بیبهانه آغاز شد با صراحت به سوالات جواب دادهاند. سؤالاتی که معدل نظرات خوانندگان ایدهآل و دیگرانی است که خط داستانی سریال را گم نکردهاند؛ این اتفاقی است که شاید بدون حضور با انرژی مهراوه و شهرام امکان نداشت.
سریالهای لحظه آخری
بازی کردن در سریال ماه رمضان برای بازیگر اتفاق خوشایندیه یا نه؟
شهرام: برای من خیلی فرق نمیکند، من تجربه کار ماه رمضان نداشتم، مهراوه قبلا داشته.
مهراوه: آره، من سال ۸۷ روز حسرت رو کار کردم خیلی تجربه شیرینی بود.
شهرام: واقعا این برای من مهم نیست. من همیشه در انتخاب کار ارجحیت برایم با فیلمنامه خوب و شخصیتی که قراره بازی کنم است. اگر فیلمنامه و نقش رو دوست داشته باشم کار میکنم.
مهراوه: من باکس پخش ماه رمضان رو دوست دارم. البته اگه فیلمنامه خوب نباشه یا با عقاید من همخونی نداشته باشه، کار نمیکنم. ولی ترجیح میدم اگر سریال خوبی بهم پیشنهاد شد در ماه رمضان پخش بشه. به هر حال فیلمنامه همیشه در انتخاب حرف اول رو میزنه. در ضمن ترجیح میدم موضوعی داشته باشه که دچار ممیزی نشه.
یعنی اگر فیلمنامه خوب باشه ولی موضوع ملاحظههایی داشته باشه کار نمیکنی؟
مهراوه: خب اون وقت میشه مثل ساعت شنی. وقتی همه چیز عالی باشه ولی ۱۰ قسمت از کار حذف بشه، من خیلی اذیت میشم. اصلا جنبهاش رو ندارم. باکس ماه رمضان یکی از نکات مثبتش اینه که اینقدر نظارت موقع نگارش زیاده که مطمئنی همون چیزی که کار شده، پخش میشه.یک سؤالی که پیش میاد اینه که همیشه معلومه که ماه رمضان کی هست، ولی در ساختن سریال این رو در نظر نمیگیرن و میذارن لحظه آخر.
شهرام: شاید، به این دلیله که میخوان بازخورد رو در طول پخش ببینند و بر اساس نظرات دریافت شده ادامه قصه رو بنویسند. شاید، مطمئن نیستم. البته به هر حال بحث بودجه و اینها هم هست.
شتابزدگی اجتنابناپذیر است
این بازخوردها در بازی شما هم تاثیر میگذاره؟
شهرام: خب اگر زمان بیشتر باشه و فیلمنامه کامل وجود داشته باشه، همه چیز بهتره ولی خب اینم که شکلی از کاره، وقتی از آدمها و دوستان و همکاران نظر گرفته میشه ممکنه به نوعی تاثیر مثبت در کار بذاره ولی این دلیل نمیشه که فکر کنیم تعجیل و شتابزدگی کار مناسبتی اتفاق درستیه. به هر حال اگر وقت زیاد داشته باشی آدمهایی که کننده این کار هستن میتونن قصه رو بهتر پیش ببرن، به یک فینال درست برسن و همه چیز در آرامش میتونه اصلاح بشه. سر فرصت کار کردن اتفاق بهتری است ولی اینم به هر حال یک جور نگاه به روش کار کردنه.
شما چی، مثلا این بازخوردها چه تغییری در شکل بازیگری ممکنه بده؟
مهراوه: تغییری در شکل بازی که نمیده، فقط کمک میکنه بفهمی چقدر درست بودی و چقدر نبودی. اونم خیلی به درد نمیخوره چون زمانی برای جبران نداریم. ما الان داریم ۶-۵ قسمت آخر رو میگیریم.که قطعا اتفاق خارقالعادهای نمیتونه در بازی ما بیفته. به هر حال من خیلی این تعجیل رو دوست ندارم. به نظرم کیفیت کار قربانی میشه. این شتابزدگی که در کارهای مناسبتی وجود داره و به نظر من بیشتر به خاطر مسائل مالیه ممکنه هیجان
داشته باشه ولی باعث میشه مجبور بشیم از بعضی چیزها بگذریم. از نظر فنی خیلی چیزها قربانی میشه به خصوص مسائلی که مربوط به بعد از فیلمبرداری کار هست مثل تدوین، موسیقی، صداگذاری، تیتراژ و… همه چیز با عجله انجام میشه و باعث میشه که عوامل پس از تولید مجبور بشن شبانهروزی کار کنند و خب این انرژیشون رو از بین میبره و ممکنه موجب بشه در نهایت نتونن اون چیزی که دلشون خواسته بود رو اجرا کنن. البته این در مورد ما هم که در حال فیلمبرداری هستیم صدق میکند. در کل من با شتابزدگی مخالفم ولی گویا در زندگی و کار امر اجتنابناپذیریه.
کار سخت متعادل کردن فانتزی و واقعیت
فیلمنامه شما دچار تضادی است که میخواد یک جاهایی طنز باشه ولی شماها خیلی جدی هستین، به نظرت این باعث دوگانگی نمیشه؟
شهرام: این یک انتخابه. وقتی فیلمنامه نوشته می شه میتوانست گروه انتخاب بازیگر به سمتی برن که فضای طنز بیشتر جلوه کنه. ولی وقتی به ما پیشنهاد کردن قطعا انتظار اون نوع بازی رو نداشتن. این تناقضی که شما میگید به کل فضای کار وارده که بعضی جاها بین فضای رئال و فضای فانتزی تعادل ایجاد نشده، ربطی به رنگ و مدل بازی هم نداره. فضایی که قراره ایجاد بشه همینه. شاید اگر وقت بیشتری بود میشد فاصله این ۲ فضا کمتر بشه و تعادل بین آنها برقرار بشه اما اینکه فضای رئال و فانتزیها کمی درست روی هم قرار نگرفته رو من هم قبول دارم.
مهراوه: من هم اینو قبول دارم که در کل یک جاهایی کاملا همه چیز واقعیه ولی یک جاهایی کمی فانتزی میشه. اما از اول هم قرار همین بود. قرار بود ما یک نگاه شیرین داشته باشیم به یک اتفاق تلخ. به هر حال بچهدار نشدن یک زوج اصلا اتفاق طنز و خندهداری نیست. رسما یک معضل جدی یک خانواده است. اینکه یک زوج برای به دست آوردن بچه به هر دری بزند اصلا رویداد شادیآوری نیست، ولی میشه بهش نگاه کاریکاتور گونهای داشت که از تلخیاش کاسته بشه ودر متن هم موقعیتها طنز هستند نه کاراکترها. تصمیم این بود که هیچ شخصیتی به خودی خود خندهدار نباشد حتی گیتی (بهنوش بختیاری) یا بهروز (ایمان صفا) که نقشهاشون کمی بامزهتره، کاملا جدی ایفا شدند و به نظر من همین جدیت جالبشون کرده. من فکر میکنم الان کار ما اصلا طنز نیست بلکه کمی بامزه شده، یعنی شاید فقط شیرین روایت شده ولی اصلا طنز نیست.
اگر سریال طنز نداریم مشکل ما نیست
شاید این طنز نشدن تبدیل به پاشنه آشیل کار شده.
شهرام: نه، اصلا پاشنه آشیل نیست. فکر میکنم مشکل پیشداوری و قضاوتهای اولیهایه که ما همیشه داریم. منظورم کسانیه که به نمایندگی از مردم مینویسن؛ یعنی اهل قلم. چون همیشه در باکس پخش ماه رمضان یک کار طنز وجود داشت این انتظار ایجاد شد که «خداحافظ بچه» که کمی فضای طنز داره قراره مثل کارهای طنز سالهای قبل باشه. در حالی که اصلا ما چنین چیزی نمیخواستیم. من اصلا نمیگم این درسته یا اون غلطه، این یک انتخاب بود. شما هم باید بر اساس همین قصه همین بازیگران و همین کاری که دارید میبینید قضاوت کنید. نه بر اساس توقعاتی که از کار طنز ماه رمضان سالهای قبل داشتید. اینکه هی میگن جای یک کار طنز در ماه رمضان خالیه به ما ربطی نداره. ما از اول هم قرار نبوده اون جای خالی رو پر کنیم. ما باید این کار رو با خودش قضاوت کنیم آن هم در فضایی که اصلا فضای غلطی هم نیست.
فیلمنامه سیاه را دوست ندارم
شما یک اسمی از آقای عطاران آوردید، اون موقعها همه ۵-۴ ساعت درگیر سریالها میشدند مثل میوه ممنوعه و… آیا الان استقبال از سریال شما مثل اون موقع هست یا نه؟
مهراوه: به هر حال محبوبیت تلویزیون اون موقع خیلی بیشتر از الان بود. من بعد از ۴-۳ سال دور بودن از تلویزیون سعی کردم فیلمنامهای رو انتخاب کنم که سالم باشه، دچار مشکلات پخش و جرح و تعدیل نشه. من بعید میدونستم «میوه ممنوعه» یا حتی «اغما» در ماه رمضان امسال اجازه پخش میگرفتند. بعد هم رقابت با شبکههای ماهوارهای تبش تازه بالا گرفته و اون موقع اینجوری نبود.من ایدهآل ذهنیام «ساعت شنی» است ولی وقتی در پخش اون اتفاق براش میافته ترجیح میدهم فیلمنامهای رو انتخاب کنم که در عین شرافت و سادگی، سیاهنمایی نداشته باشد و کامل پخش بشه. به همین دلیل هم مجبور میشم مدت زیادی کار نکنم تا متنی پیدا بشه که هم دوستش داشته باشم و هم شریف باشه و هم سیاهنمایی نداشته باشه. مثل «خداحافظ بچه». فیلمنامه این کار داره یک معضل رو نمایش میده ولی نگاه تلخی بهش نداره و همین نقطه قوتشه. شاید استقبال به اندازه اون سالها نبوده باشه ولی من از حجم پیامهایی که دریافت کردم میفهمم حداقل اونهایی که با تلویزیون ایران قهر نیستند کار رو دنبال میکنن و دوست دارن. قطعا انتقادهایی هم هست که ما با روی باز میپذیریم. ما ادعا نمیکنیم کار بینقصی انجام دادیم فقط میگیم در شرایط فعلی، ما همه تلاشمون رو انجام دادیم؛ همین.
سادهلوحی و بلاهت لیلا و مرتضی
مهراوه: به نظر من این انتظار که این کار قرار بوده جای کارهای رضا عطاران رو بگیره، بسیار توقع غلطیه. قرار بوده یک اثر ساده باشه با روایت شیرین. اگر انتقادی به موقعیتهای طنز ما
باشه خب قابل تامله و ما هم میپذیریم و استقبال میکنیم. مثلا اگر این دزدیها به نظر غیرواقعی میاد دلیلش نگاه فانتزی نویسنده به این مقوله است. وگرنه میشه همه اینها رو خیلی خشن و جدی نمایش داد که به نظر من اون وقت فضای کار خیلی تلخ میشد. چیزی که من در این فیلمنامه دوست داشتم همین ساده بودن دنیای مرتضی و لیلا بود. به نظر من فیلمنامه داره کمی کاریکاتورگونه به همه چیز نگاه میکنه و این برای من خیلی جالب بود. حالا اگر کسانی هم دوست نداشتند دیگر بحث اختلاف سلیقه است و بسیار هم به جاست.خب در فیلمنامه فانتزی شما باید بیننده رو مجاب کنی که قراردادهای فانتزی رو بپذیره.
مهراوه: ببین اگر با دقت همه سریال رو ببینید این فضای فانتزی کاملا مشهوده. مثلا در قسمتهای اول و دوم من وقتی دارم درد میکشم یاد بردن خرس توپولی و جغجغه به بیمارستانم و خب این در عالم غیرفانتزی اتفاق نمیافته. من میگم اگر به دزدیها یا نقشهها انتقاد میشه یا دلیلش اینه که سریال رو درست کامل ندیدن یا اینکه ما در نشون دادن فضای این ۲ کاراکتر موفق نبودیم. یعنی یک سادهلوحی و بلاهتی در شخصیت لیلا و مرتضی هست که باعث میشه بیننده این نقشهها و گاهی حماقتها رو ازشون بپذیره. در متن همه این نکتهها خیلی ریز و ظریف گنجانده شده. به نظر من اگر عمیق این دو تا شخصیت رو از قسمت یک تا اینجا بکاویم، چیز غیرمنطقیای در فضاشون پیدا نمیکنیم ولی فضای اونها با فضای واقعیت متفاوته. در کل این دو تا یک سرخوشی و سادهانگاری جالبی دارن که من خیلی دوستش داشتم و به نظرم فضای فانتزی کار همین دنیای ساده شخصیتهای سریاله.
لامبورگینی را با پیکان مقایسه نکنید
شما خودتون تجربه سریال بسیار پرمخاطب رو داشتین، با اون تجربه این سریال رو میتوانید با اون کار مقایسه کنید؟
شهرام: خب واقعا نمیشه مقایسه کرد. در این فاصله ۱۰ ساله، من خیلی آگاهتر شدم نسبت به فضای کار و پشت صحنه. اون موقع فضا خیلی راحت بود و من هم خیلی راحتتر بودم چون خیلی چیزها رو نمیفهمیدم و تمرکزم فقط روی نقشی بود که به من سپرده شده بود. الان با همین اندک تجربهای که پیدا کردم و چیزهایی که میفهمم و صحبتهایی که درباره سیاستها پخش میشه یا حرفهای مهراوه، میفهمم که کارم سخت شده و نوع انتخابم متفاوت شده به همین دلیل نمیتوانم قضاوت درستی داشته باشم. هر کار رو باید با شرایط زمان خودش سنجید. من الان هم هیچ قضاوت درستی درباره کاری که داریم انجام میدیم، ندارم چون کار هم هنوز تموم نشده. قطعا فیلمنامه کار خیلی تاثیر میگذاره روی بازخوردهای بعدی و قضاوتی که قراره درباره کار بشه. ولی مثل مهراوه به جرات میتوانم بگم که هم خودم و هم تمام بچههای گروه همه بضاعتشون رو گذاشتن، در این شرایطی که واقعا جوانمردانه نیست، هم از نظر زمان و نظارتها و هم از نظر قضاوتهای گاهی مغرضانه که بیشترش به دلیل ناآگاهی از شرایط ساخت یک کاره، ما همه تلاشمون رو میکنیم. در کل این اتفاق که ما عادت کردیم در مورد همه چیز نظر بدیم بدون اینکه تخصصش رو داشته باشیم یا به شرایط کار اشراف داشته باشیم، اتفاق آزاردهندهایه که همه خودمون رو صاحبنظر میدونیم.
خب، میدونین مردم مقایسه میکنن، مثلا با سریالهایی که در شبکههای ماهوارهای پخش میشه.
شهرام: خب من هم همینو دارم میگم. مثل این میمونه که شما یه لامبورگینی رو بذارید بغل یک پیکان و انتظار داشته باشی که چون هر دوشون حاصل مجموعهای از آهن، چرم و… هستند، دوشادوش هم در یک رقابت پیش برن. خب نمیشه.
خب مردم دارن اینارو میبینن و قیاس میکنن مثل پرسپولیس با بارسلونا یا تلویزیون با سریالهای خارجی.
شهرام: من نمیگم نبینند. میگم قضاوت عادلانهای داشته باشیم. منم میفهمم که ایرادهایی به کارم وارده ولی صادقانهاش اینه که دلیل همه ایرادها فقط به من برنمیگرده. معلول شرایطه.
درسته، شما به عنوان یک بازیگر در مورد قدرت و ضعف کار مسئول نیستی
واقعا عکس های قشنگی است.راستی شهرام جان با مهراوه……….؟خودت منظورمو میدونی ولی واقعا خسته نباشین.طرفدار پرو پا قرص شما دو نفر {صبا}
سلام دوست عزيز
عجب عكسايي گذاشتي!!
خوشحال ميشم باهات تبادل لينك داشته باشم اگه خواستي مارو با نام دانلود آهنگ جديد لينك كن و به آدرس زير برو و لينكت رو بزار:
http://www.ahangbaran.ir/linkestan
منتظرم
http://www.AhangBaran.ir