الهام صفوی زاده، متولد ۴ تیر ۱۳۴۹ در اصفهان مجری برنامههای صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران است. او متاهل است و یک دختر به نام کیانا دارد. وی در رشته اقتصاد نظری تحصیل کرده است. او فرزند دوم (آخر) خانوده است. مادرش مهین تاج نیا مجری برنامه خبری ساعت ۱۴ رادیو بود. هم چنین مادر بزرگ او نیز گوینده رادیو بود.
صفوی زاده به واسطهٔ مادرش وارد صدا و سیما شد و کارش را با تحقیق برنامههای اقتصادی، در راستای رشتهٔ تحصیلیاش آغاز کرد. وی را به علت بداههگوییهایش در زمان اجرا بیشتر به عنوان مجری میشناسند تا گوینده. او با اجرای برنامهٔ «به خانه برمیگردیم» در تلویزیون شناخته شد و سپس اجرا را در رادیو نیز ادامه داد. مدتی نیز مجری برنامهٔ تصویر زندگی بوده است. او مجری برنامهٔ خانهٔ ما در شبکهٔ جام جم است.
او از سالهای ۷۶–۷۷ برنامهسازی در رادیو را آغاز کرد. برنامههای قند و نمک و جمعه ایرانی از کارهای طنزی به شمار میآیند که او در رادیو اجرا کرده است.
به عنوان مجری در برنامههایی چون نگاه ۵، آدینهها، شب بخیر تهران، مشاوران، جشن رمضان و صبح زندگی و در فیلم بودن یا نبودن به عنوان بازیگر فعالیت کرده است. او همچنین یکی از سازندگان برنامههای رادیویی است.
او همچنین مجری برنامهٔ «رادیو هفت» در شبکهٔ آموزش سیما بوده است.
الهام صفوی زاده
الهام صفوی زاده
الهام صفوی زاده
الهام صفوی زاده در رادیو ۷
الهام صفوی زاده
هميشه اعتقاد دارم که هيچوقت نبايد فکر کنيم به آخرخط رسيده ايم .هميشه بايد فکر کنيم که اول راهيم وتا خدا را داريم هيچوقت توي بن بست قرار نمي گيريم وما هستيم که تعيين مي کنيم من اعتقاد دارم که روح خدا در وجود ماست وهرچيزي که برايمان پيش مي آيد خير است واز بن بستهاي زندگي نبايد بهراسيم.اينها سخنان الهام صفوي زاده گوينده ومجري پر توان تلويزيون است که برنامه به خانه برمي گرديم با حضور او رونقي ديگر داشت وبيننده را در پاي اين جعبه جادو ميخکوب مي کرد او متولد ۴ تيرماه۱۳۴۹ از شهرستان اصفهان است که در رشته اقتصاد نظري ليسانس گرفته وآخرين فرزند يک خانواده ۴ نفره فرهنگي وفرهيخته مي باشد گفت وگوي ما را با وي بخوانيد ولذت ببريد :
قبل از همه سوالي وجوددارد که اغلب خانمها معترضانه آنرا مي پرسندومعتقدند که هميشه در هر برنامه اي فوت آخر را نمي گويند شما چه عقيده اي داريد؟
نمي دانم من هم زياد به اين مسايل دقيق نشده ام اما در برنامه ها اغلب مواد اوليه را مربيان آماده مي آورند مثلا برا ي گلسازي خمير را آماده شده به برنامه مي آورند ودليلش را زمان کم برنامه عنوان مي کنند ما هم نمي دانيم به قول قديمي ها فوت آخر را مي گويند يانه!من هم يک بار از روي يک دستور آشپزي باسلق را طبق دستور .مو به مو درست کردم ولي خيلي خوب نشد
براي خانواده از غذاهايي که در برنامه به خانه برمي گرديم ياد گرفته ايد مي پزيد؟
همسرم ترجيح مي دهد غذاهاي سنتي خودمان را بخورد والبته آشپزي او از من بهتر است ودر کل مردان فاميل ما آشپزهاي خوبي هستند
اولين باري که مقابل دوربين قرار گرفتيد چه احساسي داشتيد؟
خيلي عجيب بود حسي که تا کنون تجربه نکرده بودم وفکر نمي کردم اينقدر هيجان داشته باشد .اولين باري که جلوي دوربين وميکروفن آن هم به صورت زنده وبدون تجربه قبلي برنامه اجرا کردم چي داشتم مي گفتم ضربان قلبم هم تند شده بود ومي توانم بگم صداي ضربان قلبم بيشتر از زبانم بود ولي خب وقتي اولين لحظه که گذشت همه چيز برگشت به صورت معمول وبرايم عادي شد وبعد از آن ديگر خداراشکر آن حالت را تجربه را نکردم ضمن اين که استرس هم نداشتم
قبل از برنامه به خانه برمي گرديم در کدام برنامه ها اجرا داشتيد ؟
درافتتاح شبکه ۵من به عنوان اولين مجري حضور داشتم ، در شبکه تهران برنامه هاي ماندگار را اجرا کردم مثل (نگاه۵،آدينه ها ،شب بخير تهران،مشاوران ويک برنامه مسابقه تلفني که براي اولين باربود که تجربه کي شد وکسي باورش نمي شد که بتوان در يک برنامه زنده ارتباط تلفني زنده بر قرار کرد ومن اولين کسي بودم که اين برنامه را اجرا کردم ويا جشن رمضان به اين صورت که الان اجرا مي شود نبود همه چيز زنده بود ويک برنامه شادي بود والان هم که آقاي احمد زاده با روش ديگري آنرااجرا مي کند وجذاب ترهم شده است، بعد از بک وقفه کوتاه کارم را با شبکه هاي ۱،۲،۳ دنبال کردم در شبکه ۳برنامه صبح وزندگي را اجرا کردم که صبحها شروع مي شدومن هروز صبح زود به سر کار مي رفتم وبعداز تولد دخترم کيانا برگشتم به خونه خودم يعني شبکه .۵
چطور شد سر از برنامه به خانه بر مي گرديم در آورديد؟
دخترم تازه به دنيا آمده بود وبراي من که تاصبح کيانانمي گذاشت بخوابم سخت بود که صبح زود بروم سر کارهم خسته بودم وهم بي خواب بودم وبرايم خيلي سخت بود که بروم وبرنامه صبح وزندگي را اجرا کنم ،من قبل از اينکه بيايم در برنامه به خانه برمي گرديم حدودا ۳سال پيش بود که در يک برنامه به نام شور زندگي که از شبکه جهاني پخش مي شد وشبيه برنامه به خانه بر مي گرديم بود کار مي کردم و درآنجا مي توان گفت که من موفق بودم و(يميني) تهيه کننده برنامه هاي شبکه به من بارها گفته بود که تو به درد اين بر نامه مي خوري ومثل اينکه اين برنامه رابراي روحيه توساخته اند وخب من برنامه خودم را داشتم ونمي خواستم که برنامه خودم را تغيير دهم ولي خب کيانا به دنيا آمده بود وخيلي دوران سختي بود چون تا صبح بيدار بود (يميني)با من تماس گرفت وگفت که مجري هاي ما همه را ديو را انتخاب مي کنند ودارند مي روند وآقاي نظري تنهاهستند وشما چه بيايي وچه نيايي ما مجبوريم يک مجري انتخاب کنيم ولي کيس خوب ما شما هستيد وبراي شما هم بهترين موقعيت است که بعد از يک وقفه دوبار ه برگردي به خونه خودت (به خانه بر مي گرديم) ،صحبتهايشان به دلم نشست وضمن اينکه خوب بود براي من که مي خواستم صبح ها بخوابم وبعد از ظهر ها بروم سرکار ويک دفعه سراز آنجادر آوردم.
قبل از اين که برويد به سراغ کار اجرا تصور شما از اين عرصه چگونه بود؟اصلا به آن فکر نمي کردم ،من اصلا آدمي نيستم که تلويزيون نگاه کنم وراديو بيشتر گوش مي کنم و الان هم با وجود اينکه سالها است در کار اجرا هستم بازهم عادتم را ترک نکردم و راديورابيشتر گوش مي کنم
چرا مدتي است که در برنامه به خانه برمي گرديم حضور نداريد؟
چرا يش ازمن نپرسيد چون شماهم مي دانيد وقتي يک مجموعه که مديرش عوض مي شود تمام مديران زير دستش هم عوض مي شوندو بنا به سليقه خاص خودشان دوست دارند با يکسري از افراد ديگرکار کنند و در مورد ماهم انگار که دوست نداشتند با ماهم کار کنند وماهم تمايلي نداريم با کساني که دوست ندارند با ما کار کنند کار کنيم
چه ويژگي خاصي برنامه به خانه برمي گرديم داشت که شما را جذب خودش کرد؟
ويژگي خوب آن اين بود که در تايم مناسبي بود وويژگي بعدي آن هم اين بود که تهيه کننده آن برنامه آدم منصفي بودبرنامه به خانه برمي گرديم طوري بود که من واقعا فکر مي کردم در خانه خودم هستم وبا بچه ها خيلي راحت بودم .براي اينکه ما سالها با هم در شبکه زندگي کرده بوديم ولي الان که من به شبکه مي روم همه غربيه هستند ومن هم در آنجا غريبم وهيچ کس را نمي شناسم
ازبرنامه به خانه برمي گرديم چه آموختيد؟
بيشتر تجربه هاي کار شناسي اش براي من ارزش داشت وتجربه هاي پزشکي به ويژه برنامه روانشناسي کودک ويا بخش جهان گردي وايران گردي بخشهايي هستند که من خودم احساس مي کنم خيلي از آن بهره مند شدم
استفاده از چادر براي شما دست وپا گير نيست؟
نه ولي خب فکر مي کنم آنهايي که چادر ندارند خيلي دست وپايشان آزاد تر است. ضمن اينکه اين پوشش برايم ارزش خاصي دارد ولي برخي دوست ندارند کساني که توي اين پوشش هستند خيلي ازچهار چوب توي ذهنشان خارج شوند وخيلي خشک برنامه اجرا کنند وخيلي مذهبي ،و ويژگي اجراي من وشخصيت من اين است که هميشه يک اجراي شاد وفعال داشته با شم
راز موفقيت الهام صفوي زاده در چيست؟
مگه من موفق هستم؟نمي دانم موفق هستم يانه ولي يکي از آن چيز هايي که به نظر من خيلي ارزش دارد اين است که در ارتباط با مردم خيلي راحتم ومردم را دوست دارم وفکر مي کنم مردم هم نسبت به من لطف دارند واين نقطه قوتي است براي من ،بعضي وقتها مي روم براي خريد وآن جا مردم من را مي شناسند واسم دخترم را هم مي دانند راجع به مادرم ومادرش که گوينده مي باشند هم مي دانند وانگار که يک جوري توي زندگي خصوصي من وارد هستند ومن يک احساس نزديکي مي کنم وشايد يکي از آن چيز هايي که باعث مي شود مردم اين احساس را داشته اين باشد که من جلوي دوربين راحتم و فيلم بازي نمي کنم يعني واقعا خودم هستم واجراي خودم است واز کسي تقليد نمي کنم منتهي با آرا مش بيشتر براي اينکه شخصيت من خيلي پر جنب وجوش است ومن خيلي چيز هارا رعايت مي کنم وچهار چوب هارا هم رعايت مي کنم
کمي از دوران کودکي خود بگوييد؟
من دوران کودکي ام را خيلي دوست دارم دوران خيلي شيريني است والبته من بچه پر جنب وجوشي نبودم والان که دختر خودم را مي بينم ومي بينم که صد ها برا برمن فعال است وپر جنب وجوش. فکر مي کنم شايد ما که بچه هاي دوره قبل هسيتم در خانه هاي آپار تماني نبوديم وتمام انرژي ما ن در همان کوچه ها بابازي هاي گرگم به هوا ،استپ روهوا،قايم موشک و…. خالي مي شد ووقتي به خانه مي رفتيم بيهوش مي شديم ولي الان بايد به بچه ها همش بگوييم ساکت بازي کن صدا نکن که همسايه ديوار به ديوار نارا حت مي شود، يک طنزي بود که مي گفت وقتي ما در آشپز خانه پياز پوست مي کنيم همسايه ديوار به ديوارمان اشکش در مي آيد،خلاصه دوران بچگي خيلي خوبي بود خيلي خوش گذشت همه انرژي ما خالي مي شد ودوران تحصيل هم را خيلي دوست دارم ودوران دانشگاهم را هم همين طور اينها همه نقاط قوت زندگيم بودند و براي من باارزش وهيچ چيز نيست که از آن بخواهم فرار کنم.
در حال حاضر کار تصويري انجام مي دهيد؟
الان فقط در شبکه جام جم هستم ودربرنامه خانه ما که من اين برنامه را خيلي دوست دارم وفکر مي کنم که اين شبکه آزاد تر از شبکه هاي ديگر است. بخاطر اينکه براي ايراني هاي خارج از کشور پخش مي شود وخب آنها هم يک جور ديگر توقع دارند
کدام قسمت از برنامه به خانه بر مي گرديم را بيشتر دوست داشتيد ؟
بخش کار شناسي وعلمي آن برايم خيلي جذاب بود
به بازيگري هم فکر مي کنيد؟
تجربه اش راداشتم بدون اينکه به آن فکر کنم،تجربه اي که در حقيقت نقش خودم را بازي کردم وخيلي هم اسرار داشتم که اسم من گفته شود که در قسمت اصلي فيلم هم مرا با اسم خودم صدام مي کردند تا حالت طبيعي تر بشود ووقتي که فيلم آمد روي پرده سينما هيچ اسمي از ما نبرده بودند وفقط تشکر از من کرده بودند ونام فيلم(بودن يا نبودن )بود کاري از کيانوش عياري .ولي در کل نه، دوست ندارم سينماراانتخاب کنم .به کار کنان سينما احترام خاصي مي گذارم و مي دانم که بازي در فيلم حالا يا تلويزيون يا سينما خيلي سخت است
تا بحال پيشنهادي نيز داشته ايد؟
پيش نهاد هاي مختلف داشته ام
حضور خودتان را در عرصه اجرا چگونه مي بينيد ؟
مردم براي من مهم هستند وباز تابي که از مردم مي گيرم باز تاب خيلي خوبي است وخدارا شکر مي کنم ولي در کل حضورمان زياد بستگي به نظر خودمان ويامردم ندارد بلکه معمولا ما ها انتخاب مي شويم ومن هم که آدمي نيستم بروم دفتر مديران و خواهش کنم به من برنامه بدهند
چه انتقادي از خودتان داريد ؟
فکر مي کنم خيلي حرف مي زنم،خيلي زيادي فعالم خيلي پر جنب وجوش هستم وممکن است به ذائقه خيلي ها جور درنيايد اين که زيادي دستم را حرکت مي دهم ودر اجراهايم زياد حرکت مي کنم واين مي تواند در مورد انتقاد باشد ودر زندگي عادي هم اگر بخواهيد از خصوصيات الهام صفوي زاده بدانيد اين است که من خيلي عجولم وحتي طاقت يک ساعت بعد را هم ندارم
به نظر شما پاکترين لحظات در وجود آدمي چه زماني است؟
مواقعي که خيلي خالص ومخلص خودش است. زماني که هيچ ريايي دربين نيست. لحظه اي که به نظر من يکي از قشنگ ترين لحظه هاي آدمي است لحظه اي است که دارد عبادت مي کند وخودش است وديگر نمي تواند جلوي خداي خود فيلم بازي کند ودرمقابل برترين، زيباترين ومهربانترين نشسته چه بگويد ديگر اينکه احساس مي کنم آن لحظه خود، خود، خود، خودمان هستيم ولحظه بسيارپاکي است
تابحال شده هنگام اجرا تپق بزنيد؟
تپق مال مجري است ،يادم مي آيد که يک مرتبه بر سر يک اجرا آنقدر خنديدم که نفسم بند آمده بود وبرايم اجراکردن سخت شده بودو يا بعضي وقتهاممکن است سرفه ام بگيرد که همه اش بخاطر بوي غذا هاست براي اينکه من آلرژي دارم،به نظر من شيريني کار اجرا در تپق زدن است ومردم هم آنقدر هوشيارهستند وآگاه که کا ملا اين امررامي پذيرند.
از چه چيزي متاثر مي شويد ؟
از خيلي چيز ها نمي توان يک چيز خاصي را گفت ولي در جامعه من از بي عدالتي و بي قانوني رنج مي برم و چيزي که من را خيلي عذاب مي دهد اتفاقاتي است که توي ترافيک هاي تهران رخ مي دهد ومردمي که اين قدر با گذشت ومهربان هستند چرا در رانندگي به همديگر راه نمي دهند ومدام در حال سبقت از يکديگر هستند بعضي مواقع من راهنما مي زنم که از لاين وسط بيايم به لاين کنار خيابان و ماشين عقبي که سلانه سلانه مي آمده تا راهنماي مرا مي بيند سريع گاز ماشينش را مي گيرد تامن نيايم وپشت او باشم اصولااز بي قانوني ،حرج ومرج واين که کسي به حرف وقول خودش عمل نکند، ازدروغ واز قولهاي الکي واز انتظار.
بدترين خاطره هنگام اجرا؟
يک مرتبه در برنامه صبح وزندگي قند خونم پايين آمد به طوري که حالت عجيبي داشتم اصلا نمي فهميدم چي داشتم مي گفتم ونمي فهميدم که کار شناس برنامه چه مي گويد حالت عادي اصلا نداشتم وبه سختي توانستم آن شرايط را پشت سر بگذارم تابرسم به يک وله ودر اين فاصله من فقط مواظب بودم که يک وقت حرف خارج از بحث نزنم وهمين که به وله رسيديم من غش کردم وروي زمين افتادم به من آب قند دادند ودراين مدت گزارش رفتند تا من برگردم يک خورده به حالت طبيعي آن چند دقيقه براي من چند ساعت گذشت وحتي وفتي آنروز به يادم مي آيد. خيلي ناراحت مي شوم وبه نظر من اين بدترين خاطره من در کل اجرا هايم است
در کار اجرا به چه چيز هايي رسيديد وچه چيز هايي از دست داديد؟
به خيلي چيز هارسيدم وفکر نمي کنم چيز خاصي از دست داده باشم به نظرم همه چيز به دست آورده ام اولين چيزي که به دست آورده ام تجربه هاي خيلي ارزش مند است که بايد سالها براي آن وقت مي گذاشتم وبا آدمهايي نشست وبرخاست کردم که الان بعضي از آنها جزو بزرگترين شخصيت هاي مملکتي هستند ومن با اينها ساعت ها صحبت کردم گفتم وخنديدم ،باپزشکاني که کسي نمي تواند از آنها وقت بگيرد از نزديک برخورد داشتم واينها همه پوئن است بامردم در ارتباط بودن براي من خيلي باارزش است
به عنوان يک مجري موفقيت اجرارا در چه چيز مي بينيد؟ بنظر من موفقيت مجري زماني است که بتواند درآن قالبي که مي رود خوب ظاهر شود حالا جدا از هر شخصيتي که دارد وبتواند آن چيزي راکه از او توقع دارند ودر آن چا رچوب قانونمندي خوب از پسش بربيايد. يکي را مي بينيد شخصيت طنز دارد وبرنامه کاملا جدي سياسي برگزار مي کند و اصلا نمي توان فهميد که اين دو شخصيت يک نفر هستند وتعريف برنامه خيلي مهم است ومجري بايد بتواند آن برنامه را به زبان مردمي تعريف کند
آيا اجرا هم مثل بازي گري است؟
بعضي مواقع اين اتفاق خواه ويا ناخواه به ويژه در بخش زنده مي افتد، شما خيلي چيز هارا بايد پوشش بدهيد ،بعضي از صداهايي که از پشت صحنه بدون هماهنگي مي آيد ودليلي ندارد که بيننده بداند چه اتفاقي افتاده است بعضي مواقع ساخت غذا براي بيننده جذاب است وخيلي از وقت ها سر وصداي ديگري مي آيد وما آنرا به يک صداي ديگر تبديل مي کنيم وخيلي وقتها غذا از منزل مي آيد وما مي گوييم که به به شما چه عطر وبويي را ه انداخته ايد . اينها هم يک نوع بازيگري است براي اينکه بايد برنامه را براي بيننده جذابترکنيم
وقتي که مي خواستيد وارد اين عرصه بشويد برخورد خانواده با شما چطور بود؟
اتفاقا خانواده من مي خواستند که من وارد اين عرصه بشوم،من خودم هيچ علاقه اي به اين کار نداشتم،مادرم بيشتر اصرار داشت زيرا خود او را که ديگر همه شما مي شنا سيد به ( مهين تاج نيا )گوينده خبر ساعت۲راديو که بهترين دوست ومعلم من بوده وهست وايشان به اصرار مرا فرستاد ندتست بدهم وبا زور مي گفتند که بنشينم واجرا هاي خودم را ببينم .انتقاد مي کردند و همسر وپدرم هم همين طور.
مشوقين شما دراين راه چه کساني بودند؟
پدرم اولين مشوق من است وبعد مادرم وهمسرم
بهترين خاطره شما در هنگام اجرا ؟
زماني بود که روز زن بود ،خب من براي اجراي برنامه هاي مختلف سازمان ها ونهاد هاي دلتي وغير دولتي دعوت مي شدم ومي ديدم که چه هدايايي براي با نوان تدارک ديده اند وچقد حضور زن براي آنها در سازمانشان مهم بود ،حالا هديه زياد ارزش مادي ندارد ولي وقتي يک سازمان يک هديه ارزشمند در يک روز خاصي به کسي يا کساني اهدا مي کنند به خاطر ارزش هديه نيست بلکه مي گويند ما شمارا مي بينيم وبراي ما اهميت داريد و دقيقا ما چند تا مجري خانم بوديم در شبکه تهران وبراي مان يکي يک روسري تهيه کرده بودند که انگار از لب خيابان خريده بودند ومن در آن روز آنقدر خنديدم که برنامه حالت طنز به خودش گرفته بود وتا مدت ها مردم توي خيابان که من را مي ديدند مي پر سيدند که چرا من آن روز زياد مي خنديدم من مي گفتم که در آن روز به ما يک روسري ساده دادند و من هم در برنامه آموزش نقاشي روي پارچه داشتم و هي در برنامه مي گفتم که يک روسري ساده به ما داده اند که آن را طرح خودمان بکنيم ومن خنديدن را دوست دارم وکم پيش مي آيد که مثل آن روز بخندم و من آن روزرا يک روز خوب وبياد ماندني در اجرا هايم بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت خانم صفوی زاده
اگر راستش را بخواهید می خواهم نا م الهام را با اجازه خودتان
تغییر دهم به فاطمه انشا الله خشنود شوید
اولین مجری شبکه تهران بنام نازنین فراهانی بود البته نه این نازنین شهرابی فراهانی که بازیگر است. او در سالهای 70 زیباترین و موقر ترین مجری تلویزیون بود ولی گفتند که یک شب پس از اتمام برنامه ماشینی که او را می رسانده در داخل استخر بزرگ تلویزیون که حفاظ نداشت سقوط کرد و او با چند نفر دیگر از همکارانش غرق شدند. خدا رحمتش کند بهترین مجری بود واقعا تک بود
به خانم صفوی زاده بگویید اولین مجری های خانم در شبکه تهران خانم نازنین فراهانی و خانم بهناز شفیعی بودند وایشان بعد از چند ماه ودر اوایل سال 75 به شبکه تهران رفتند . صداقت حکم میکرد که به این موضوع اشاره می کردند
تو خودت نمره بیستی
ازت خوشم میاد خیلی ماهی
اگه هر نگاه بخواد اینجوری اتیش بزنه پس تلویزیون ها عامل اتش سوزی میشند
بابا جلو دوربین اینقدر نازو کرشمه نیا
الهام صفوی زاده مجری زیبا وتوانا سیمای جمهوری اسلامی نشان داد زن مساوی وبرابر مرد است .
الهام صفوی زاده چرا در سیما کمتر حضور داری .
الهام صفوی زاده یک گفتگویی با مجله دنیای زنان داشته باش