Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
کتاب «گِل» داستان زندگی دیوید است. دیوید پسری نوجوان، ساکن فلینگ، با ذهنی معصوم، روحی ساده و زندگی معمولی است. او پسر محراب است و در کنار پدر اوماهونی، مراسم عشای ربانی را در کلیسا برگزار میکند. دیوید همچون همیشه درگیر تکرارهای معمولی زندگیاش است که پسری به نام استفان رز به محله فلینگ میآید.