سه شنبه , اردیبهشت ۴ ۱۴۰۳
خانه / مجریان تلویزیون / گفتگو با علی ضیاء مجری این روزهای برنامه ماه عسل + عکس

گفتگو با علی ضیاء مجری این روزهای برنامه ماه عسل + عکس

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

    سید علی ضیاء گفت: از اجرای خودم راضی‌ام. اما از برنامه نه! برنامه باید خیلی بهتر از این شود. به اسکورسیزی هم فیلمنامه بد بدهی نمی‌تواند فیلم خوب بسازد و من سعی می‌کنم با اجرایم برنامه را در حد معمولی به بالا نگه دارم.

     علی ضیا مجری سیما

      حالا دیگر چند سال است برنامه “ماه عسل” به یک عضو جدا نشدنی تلویزیون در ماه رمضان تبدیل شده است. برنامه‌ای که موضوع اولیه آن؛ دعوت از انسان‌های معمولی اما خاص، نه تنها گرفت بلکه اکنون چه بسیار برنامه‌های دیگری که بر همین اساس ساخته می‌شوند. با این حال این برنامه یک پاشنه آشیل دارد و آن صندلی اجرای “ماه عسل” است. صندلی که هر چند سال یک بار به کسی می‌رسد و روند استقبال یا نفی مجری تازه وارد همچنان تکرار می‌شود.

      امسال سید علی ضیاء را روی این صندلی می‌بینیم. مجری جوانی که پس از تجربه‌ حضور در رادیو، به تلویزیون آمد و سابقه اجرای برنامه‌هایی چون “نیمروز”، “گزینه جوان”، “شب نشینی” و “خوشا شیراز” را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. با وجود انتقادات فراوانی که از سر منطق یا علاقه به مجری قبلی برنامه؛ احسان علیخانی، به اجرای او می‌شود، به نظر می‌رسد لااقل بخش بزرگی از مخاطبان برنامه با حضور او را پذیرفته‌اند.

      با این مجری آتیه دار پس از شب قدر در برنامه‌ای با موضوع اهدای عضو، درباره اعتقادات، میزان بازی در اجرا، توبه، میزان رضایت از برنامه، مهمان‌های سفارشی و نقدپذیری گپ زده‌ایم.

       خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر:‌ شما خیلی صریح در برنامه درباره اعتقاداتتان حرف می‌زنید و خودتان را هیاتی و بچه شیعه معرفی می‌کنید. واهمه‌ای ندارید بخشی از مخاطبان به ویژه جامعه روشنفکری را از دست بدهید؟

      سید علی ضیاء مجری “ماه عسل”: کسی را به من نشان بدهید که از امام حسین (ع) خوشش نمی‌آید. کسی را به من نشان بدهید که تا به حال به هیات دخیل نبسته، کسی  که تا به حال نذری امام حسین را نخورده… هیچ کس نیست. همه‌مان اسم امام حسین (ع) که می‌آید ته دلمان می‌لرزد. چه آن اپوزیسیون و روشنفکر و حتی لائیک.

      روزی پیش بزرگی بودیم و او گفت آنهایی که خدا را کتمان می‌کنند چه می‌گویند؟ می‌گویند خدایا تو نیستی! اول حرفشان می‌گویند خدایا، یعنی اشاره دارند که خدایی هست و ما دوست نداریم باشد…

      من نگاهم نسبت به مردم سرزمینم این است که همه‌شان امام حسینی هستند. همه‌شان طرفدار حق و حقیقت هستند. همه‌شان اسم امام حسین (ع) که می‌آید دلشان می‌لرزد و هیچکس با اهل بیت با اسلام با دین به معنای واقعی کلمه‌اش مشکلی ندارد. با هر نگاه سیاسی. راستش من کسی که با امام حسین (ع) مشکل داشته باشد نمی‌شناسم.

      * ملزومات اجرای شما، در برنامه‌ای که در دامن حضور مثالی ۱۲ امام معصوم در چنین دکوری قرار گرفته‌اید، چیست؟

      – بیشتر سعی می‌کنم حرفم با عملم نزدیک باشد و آن چیزی که می‌گویم رفتار خودم باشد. اگر شبی به دلم می‌افتد که امشب باید برنامه به یکی از حضرات آل الله تقدیم شود، حتما این کار را می‌کنم و ابایی از آن ندارم…

      *یعنی از پیش مشخص نشده که برنامه به چه کسی تقدیم شود؟

      – نه اصلا. خیلی دلانه است. یک شب با بنیامین بهادری صحبت می‌کردیم پرسید امشب می‌خواهی برنامه را به چه کسی تقدیم کنی؟ گفتم امام باقر (ع). مشهد بودیم. گفت من و تو جوانیم… یک لحظه گفتم امشب شب حضرت علی اکبر (ع) است اصلا! همین. به همین سادگی، فردا شب شد شب امام باقر (ع) و آن شب شد شب حضرت علی اکبر (ع). بدون هیچ بهانه‌ای یک شب اتفاقی می‌افتد و دلم نزدیک می‌شود که بگویم حضرت حر. مثلا وقتی بازگشت به خودمان داشته باشیم شاید برنامه را تقدیم کنیم به حضرت حر. قانونی ندارم…

      *اما به آن فکر می‌کنید.

      – بله. به آن فکر می‌کنم تا دلیل ذهنی برای این اتفاق دلانه داشته باشم.

      * چقدر بازی در اجرای شما است؟

      خیلی کم. حسش را نداشته باشم بیخود حس نمی‌گیرم و اگر که حالم خوش نباشد مطمئن باشید هیچ احساسی از سمت من به بیننده نمی‌رود. چند شب قبل شعری ساده خواندم. به این خاطر که احساسی ایجاد نشده بود که بتوانم درباره‌اش صحبت کنم. به خودم قول داده‌ام با صداقت هرچه تمام‌تر با مردم کشورم روبرو شوم. اگر در لحظه‌ای احساسی دارم به آن‌ها بگویم. مثلا همین امشب به دلیل کم اطلاعی عده‌ای از روند برنامه‌های اجتماعی، اتفاقی افتاد و مردم حالا می‌دانند من کی صلوات می‌فرستم. چون شاید ۵، ۶ بار اتفاق افتاده که گفتم عصبانی بوده‌ام یک صلوات بفرستم؛ الهم صل علی محمد و آل محمد. برای همین مردم می‌دانند من کی صلوات می‌فرستم. به همین راحتی. حتی عصبانیتم را هم مخفی نمی‌کنم.

      *منظورم از بازی صرفا اتفاقی منفی نیست. مهمانان برنامه شما عده‌‌ای انسان معمولی نیستند…

      – اتفاقا ما مهمانان عادی تا دلتان بخواهد در برنامه داشته‌ایم. دکتر و مهندس عادی…

      *بالاخره یک اتفاق ویژه در زندگی‌شان هست…

      – نه هیچ اتفاقی. مثلا یک بار سه کوهنورد داشتیم که فقط می‌رفتند کوه و نکته ویژه‌ای نداشتند. یا آقای دکتری آمده بود که چشم پزشک بود و هیچ نکته ویژه‌ای نداشت…

      * منظورم این است که جز این موارد معمولی، در مقابل حس و حال‌های ویژه جلوی خودتان را بگیرید. مثلا امشب من این طرف دوربین زار زار گریه می‌کردم اما شما مقابل آن به چند قطره اشک اکتفا کردید.

      – جشن نفس امسال را من اجرا کردم. جشنی که در آن اهدا کننده‌ها و عضو گیرنده‌ها با هم آشنا می‌شوند و طبعا کلی گریه می‌کنند. من امشب دیدم اگر به دم آنها دم
      بدهم – با توجه به اینکه در این زمینه تخصص دارم و آنهایی که من را می‌شناسند می‌دانند خیلی وقت‌ها میکروفن هیئت دست منِ بچه هیاتی است و تخصصم این است که دل بدهم به دل نوحه خوان و شعری بخوانم که حضار تحت تأثیر زیادی قرار بگیرند و بخواهم همپایشان زار زار گریه کنم اتفاق غم انگیزی می‌افتد که شاید دلپذیر نباشد. اما پر از سرور و حال خوبی است. چرا که جان یک نفر نجات پیدا کرده و حال یک نفر خوب است. مادری به همین راحتی می‌گوید من نوه دار شدم؛ این گریه ندارد. درست است که در آن لحظه تب و تابی در جریان است و من هم لحظه‌ای نتوانستم محکم بایستم اما قرار من این بود که گریه نکنم.

      سربالایی جام جم را که بالا می‌آمدم به خودم می‌گفتم علی تحت تأثیر قرار نمی‌گیری، علی گریه نمی کنی. علی مردانه بایست و اجرایت را بکن. اگر اشکی هست برای کسی دیگر است و… و حرف‌های دیگری که قبل از هر اجرا به خودم می‌زنم و از این دست تئوری‌ها که برای خودم دارم را تکرار می‌کردم. اما یک جاهایی دیگر زورم به خودم نرسید اگر صورتم مرطوب شد. برای گریه کردن تئوری نداشتم و نظر و نگاهم این بود که این گریه بیش از اندازه باعث شده ذائقه ما عوض شود.

      ذائقه ملت ما خنده است به همین خاطر است که با اتفاقات ارزشمند یا غیر ارزشی‌شان به راحتی شوخی و برای هم پیامک می‌کنند. کافی است یک نفر پایش را اینطوری بگذارد می‌شود ۵۰۰ تا جوک! سن و سال یا جملات من می‌شود جوک! کار بدی است شوخی با بزرگان اما ذائقه این ملت لبخند و شوخی است. اما به دلیل اشتباهاتی که ما انجام دادیم ذائقه ملت را سمت اشک برده‌ایم در حالی که ماه رمضان ماه سرور است. اصلا امروز روز خیلی خوبی است. چون ما شب گذشته توبه کرده‌ایم و خدا بخشیده‌مان. بنابراین باید حالمان خوب باشد و انرژی داشته باشیم. شب عیدی است برای خودمان چون قرار است دیگر گناه نکنیم. اگر امیرالمؤمنین و حرف‌هایشان برایمان مهم است این حرف و فرموده امیرالمؤمنین است. یک جاهایی ذائقه ما را عوض کرده‌اند اما انشالله درست می‌شود.

      *انشالله. پس حالا که توبه کرده‌اید دیگر مدام خودتان را در برنامه آدم بد و گناهکار نمی‌خوانید؟

      – می‌دانید قصه ما چیست؟ قصه ما آدم‌هایی که شبیه منند این است که بوی گند گرفته‌ایم. بوی گند گناه‌هایی که هر لحظه انجام می‌دهیم و عادتمان شده. دیده‌اید وقتی کسی که بوی بدی می‌دهد در تاکسی کنارمان می‌نشیند سرمان را می‌کنیم سمت پنجره و فاصله‌مان را با او بیشتر می‌کنیم؟ من بوی گند می‌دهم اما بالایی می‌گوید بیا جلو بیا نزدیک‌تر. یک وقت‌هایی خودم رویم نمی‌شود بروم جلوتر. من خیلی خاکم به سر است. قصه ما اینطوری است. او می‌گوید بیا جلو اما من که بدبختی خودم را می‌دانم. او هم می‌داند اما زیادی مهربان است…

      * گفته بودید که ۱۵ شب وقت می‌خواهید تا به آن چیزی که می‌خواهید برسید. فکر می‌کنید به هدفتان رسیده‌اید؟

      – امروز برنامه مخاطب خود را پیدا کرده است. عده‌ای به خاطر این برنامه تلویزیون را روشن می‌کنند به خاطر نوع اجرا و حتی مهمان‌هایی که خیلی‌هایشان هم خوب نبوده‌اند، تعارف نداریم. تهیه‌کننده‌های برنامه به شدت زحمت می‌کشند اما فرصت انتخاب مهمان‌های بهتر از این نبوده. در انتخاب مهمان‌ها من کمترین دخل و تصرف را دارم و شاید فقط سه نفرشان را من تا به حال ایده داشته باشم…

      *کدام مهمان‌ها؟

      – بعد از ماه رمضان در مصاحبه مفصلی می‌گویم. شاید فقط چهار نفر را من ایده داده باشم. مثل موضوع اهدای عضو رضا داودنژاد. من تمام تلاشم را کردم که اتفاق تکراری نیفتد. اما به نقطه‌ای رسیدیم که شاید برنامه اهدای عضو نیاز بود تا برنامه بیشتر دیده شود. با این حال مهمان‌ها را آنها دعوت می‌کنند طراحی را آنها انجام می‌دهند گاهی من کمک می‌کنم…

      * مثل همین امروز که افتتاحیه برنامه و پخش اذان را شما پیشنهاد دادید.

      – بله. اصلا انتخاب این شعر برای همین است؛ هنگام رفتن تو اذان شد آه این صدا، صدای اذان است… گاهی روند نشست و برخواست‌ها را هم طراحی می‌کنیم. مثلا امشب دیدید به دلیل اتفاقاتی که کم اطلاعی از برنامه‌های این گونه است، برنامه به بیراهه رفت. در نقطه اوج نباید پلی بک پخش می‌شد… با این حال قطعا دوستان تهیه‌کننده به این موضوع آگاه هستند اما حتما اتفاقی افتاد که آنها مجبور شدند این کار را انجام دهند.

      * مهمان سفارشی هم داشتید؟

      – چون من هیچ دخالتی در انتخاب مهمان‌ها ندارم نمی‌دانم بوده یا نبوده. اطلاعی ندارم فلان مهمان را آقای تهیه‌کننده انتخاب کرده یا از جای دیگر به او گفته‌اند.

      * از اجرای خودتان راضی هستید؟

      – از اجرای خودم راضی‌ام. اما شاید اگر بپرسید از برنامه بگویم نه! برنامه باید خیلی بهتر از این شود. به اسکورسیزی هم فیلمنامه بد بدهی نمی‌تواند فیلم خوب بسازد و من سعی می‌کنم با اجرای خودم برنامه را در حد معمولی به بالا نگه دارم. حتی روزهایی که برای هر مجری حضور و نشستن با مهمانان آنچنانی سخت است، سعی می‌کنم برنامه را دلپذیر کنم تا مردم آن را ببینند و ما تصویر بدی نشانشان ندهیم.

      * چقدر برای بهتر اجرا کردن مطالعه می‌کنید؟

      – سعی می‌کنم چیزهایی بخوانم که هرکسی نمی‌خواند. حتی اگر نتوانم شعر مناسبی پیدا کنم به یک زایش ادبی دست می‌زنم. مثلا برای تولد امام حسن (ع)  دیدم به نقطه‌ای نمی‌رسم و باید چند شعر را بگذارم کنار هم و طوری با هم بخوانمشان تا کسی ن
      فهمد شعرها وصله هستند. بنابراین با دوستم نشستیم و شعری نوشتیم که به کارمان بیاید. نتیجه هم خوب شد. بیت آخرش این بود: بر در چه زنی حلقه بیا بیت کریمان/ دیوار ندارد که دری داشته باشد.

      * واکنشتان در برابر نقدها چیست؟

      من یکی از انتقادپذیرین آدم‌های کره زمین هستم. خیلی راحت اجازه می‌دهم همه نقدم کنند، به نقدهایشان فکر می‌کنم و جبهه نمی‌گیرم. خلاف بسیاری از دوستان مجری که فکر می‌کنند تمام دنیا در آنها خلاصه شده، من اینطور فکر نمی‌کنم. هر کسی می‌تواند از منظر خودش مرا نقد کند و من از منظر خودم بپذیرم یا نپذیرم. چند شب پیش دوستم زنگ زد و گفت علی فلان جا فلان روز فلان حرفت خوب نبود. من برنامه‌ام را ضبط می‌کنم و بارها و بارها حداقل پنج بار آن را می‌بینم و ایراداتم را درمی‌آورم. آن قسمت از برنامه مورد اشاره دوستم را دوباره دیدم و به او پیامک دادم و گفتم بله درست می‌گویی. هیچ چیز ما تکمیل نیست اما انشالله روز به روز بهتر خواهیم شد. شک نکنید!

      ——————

      گفتگو: مریم عرفانیان

      علی ضیا مجری سیما

      علی ضیا مجری سیما

      علی ضیا مجری سیما

      علی ضیا مجری سیما

      علی ضیا مجری سیما

برچسب‌ها: علی ضیاء, مجری برنامه ماه عسل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: کپی کردن مطالب غیر قانونی است